افزايش نا امني ها نگراني های روز افزون مردم را بيشتر ساخته است؛ آيا مردم بايد امنيت خود شان را خودشا
افزايش نا امني ها نگراني های روز افزون مردم را بيشتر ساخته است؛ آيا مردم بايد امنيت خود شان را خودشان تامين کنند؟
اوضاع امنيتي افغانستان متاسفانه هر روز بدتر شده است. با وجود اينکه بيش از 350 هزار نيروی مسلح دولتي و پشتيباني همه جانبۀ نظامي، مالي، تخنيکي، سياسي امريکا، سازمان نظامي ناتو، اتحاديه اروپا، سازمان ملل، بانک جهاني و ديگر کشورها و سازمان های بزرگ و مقتدر جهان از دولت افغانستان حمايت مي کنند، پس چرا وضعيت امنيتي کشور رو به بدتر شدن پيش مي رود؟
قرباني اصلي خشونت ها مانند هميشه، مردم غير نظامي بوده اند. مسئوليت تامين امنيت مردم بر عهده کي است؟
امروز حادثه خونين يازده سپتمبر بود که بخاطر ان امريکا به افغانستان حمله کرد. 17 سال از آن تاريخ مي گذرد و اوضاع افغانستان بدتر از گذشته شده است. اگر قبلآ فقط چند گروه محدود تروريستي بودند، اکنون گفته مي شود که بيشتر از 20 گروه است.
چندين هزار ميليارد دالر در افغانستان پول مصرف شده است، معلوم نيست که اين پول های سر سام آور چه شده اند؟ از بازسازی و نوسازی افغانستان خبری نيست، اگر بعضي جاها بازسازی هم شده است، بيشتر خود مردم همت کرده و با پول های خودشان بازسازی و نو سازی نموده اند. بنا" آن همه پول که داخل افغانستان شده اند، توسط خود خارجي ها و مافيای داخلي که اکثر آنها اعضای دولت بوده اند، چور و دزدی شده اند و بدون آنکه هيچ نفعي برای مردم و جامعۀ افغانستان داشته باشند، ضررهای آن برای ما بي شمار بوده است. عليرغم آنکه بد نامي آن به کشور ما بعنوان يکي از فاسد ترين کشورهای جهان رسيده است، مردم و کشور ما را به مرحله ای نابودی رسانده است. اين پول ها باعث شده اند که حلقه های از مافيای داخلي و خارجي بوجود بيايند که اولا" افغانستان را بخاطر تامين منافع شان نا امن نگهدارند و دوما" مهره های فاسد خود شان را در قدرت نگهدارند تا اوضاع همانطور بي ثبات و نا آرام بمانند. سوما" از طريق دوام جنگ، نا امني، تفرقه افگني، تبعيضات، فقر، بيکاری، گسترش فساد، کشت و و قاچاق مواد مخدر، قاچاق اسلحه، مهاجرت و قاچاق انسان، معتاد ساختن جوانان، ترويج انواع بزهکاری های اجتماعي و فسادهای اخلاقي از تن فروشي زنان تا زوال اخلاق و انصاف و جوان مردی و غيرت و شهامت زنان و مردان اين سرزمين، مقدمات و زمينه های فروپاشي و نابودی مردم و جامعۀ ما را فراهم بسازند.
سه و نيم ميليون يعني بنا بر آمارهای رسمي خود دولت افغانستان %11 مردم افغانستان معتاد به مواد مخدر شده اند. اين مصيبت را کارشناسان اجتماعي مي دانند، که چه معني مي دهد. وقتي که يک نفر معتاد مي شود، بعد از مدت کوتاه، او چندين نفری ديگر را که از اعضای خانواده و دوستان نزديک اش هستند، معتاد مي کند و اين رقم 11 في صد در 5 سال اينده يقينا" دو برابر و در 10 سال آينده 3 تا 4 برابر خواهد شد. از آنجايي که آنها هيچگونه حمايت مالي و کمک نمي شوند، لذا به فروش مواد مخدر، درزدی، تن فروشي و ديگر جرايم رو مي آورند و در بيست سال آينده اين خطر وجود دارد که نيم جامعه افغانستان معتاد به مواد مخدر شوند. اين يعني نابودی يک ملت و يک کشور. دولت افغانستان مي گذارد که کشت مواد مخدر آزادانه در خيلي از مناطق افغانستان انجام شود. مثلا" ولايت هلمند يکي بزرگترين توليد کننده های مواد مخدر است، اما دولت و جامعه جهاني گذاشته اند که زارعان و قاچيان راحت کار شان را بکنند.
نا امني به اوج خود رسيده است. هر روز ده ها و صدها نفر کشته مي شوند.
حوادث المناک اخير در نقاط مختلف افغانستان، که منجر به وارد شدن تلفات و خسارات زياد به مردم و جامعه شده اند، دل هر انسان را بشدت مي آزارند. کشته و زخمي شدن صدها تن، بخصوص مردم ملکي در مدت يک چند هفته در کابل، غزني، فارياب، بغلان، کندز و حمله امروز در ننگرهار بسيار تکان دهنده بودند. اين حملات گويای اين واقعيت تلخ هستند، که غير نظاميان در هيچ جای افغانستان امنيت ندارند و هدف تروريستان فقط کشتن انسان است. خون هموطنان مظلوم ما را در هرجا و به بدترين شکل مي ريزانند، از ننگرهار تا غزني، الي کابل، فارياب و بغلان و ديگر نقاط کشور. تروريستان پشتون، تاجيک، هزاره و ازبک و هندو و مسلمان نمي شناسد و همه را هر روزه مي کشند. حتي در پايتخت کشور، مردم امنيت ندارند.
چندی قبل حملات انتحاری در يک مکتب و پس از آن در يک کلب ورزشي و بعد به کاروان حاميان قهرمان ملي احمد شاه مسعود و امروز در مهمند دره ننگرهار که منجر به کشته و زخمي شدن حدود 200 تن در مهمند دره ولايت ننگرهار شد، که در تمام اينها مردم ملکي به شهادت رسيدند و جنايت کاران با اين اعمال شان مرتکب جنايت جنگي و جنايت عليه بشريت گرديدند.
مردم ما قرباني جهل و فقر مي شوند. يک جوان بيسواد و فقير توسط ملاهای جاني، تحت استخبارات منطقه مغز شويي مي شود و اين جوان بد بخت متاسفانه با عمل وحشيانه ای خودش دهها انسان مسلمان هموطن خودش را مي کشد به قصد اينکه به بهشت برود و در آنجا 72 حور العين بهشتي گيرش بيايد. غافل از اينکه بداند که در زير خاک فقط کرم ها و مارهای جهنم به سراغش خواهند رفت.
معلوم نيست که کي جنگ و مشکلات در افغانستان ختم مي شوند. 40 سال جنگ های بي وقفه و مهيب مردم را خسته ساخته است. در اين چهل سال هر روز زندگي مردم ما همراه با مصيبت و غم و اندوه بوده است. چهارده گذشت و هنوز هم جنگ ها دوام دارند و هر روز حادثه های درناک جديد رخ مي دهند. بدتر از همه اينکه کشتار مردم مظلوم و بي گناه آنقدر تکرار شده است، که تبديل به يک روند عادی گرديده است. هيچ کس در برابر اين همه جنايت پاسگو نيست! در هر حادثه، مردم جنازه ها را بخاک مي سپارند و فريادهای آنها را دولت و جامعه جهاني نمي شنوند. مسئولين امور مملکت، خاک به چشم مردم مي زنند و هر بار فقط چند جمله را تکرار مي کنند: � ما با بيشتر از 20 گروه تروريستي در نبرد هستيم و دست استخبارات منطقه در اين حادثه دخيل بوده و اين جنايت قبلا" در فلان کشور پلان گذاری شده بود، ما از قبل آنرا خبر داشتيم، ولي فکر نمي کرديم که...،�.
وقتي که دولت، کاملا" ناتوان، غرق در فساد، پر از افراد بي کفايت، فساد پيشه، غير مسوول، کاملا" بي تفاوت نسبت به سرنوشت مردم و وطن است؛ وقتي که هر روز گروه گروه، مردم بيگناه ملکي در نقاط مختلف کشور بدست گروه های مسلح بي رحم، قتل عام مي شوند و هيچ که کسي و نهادی (نه دولت افغانستان و نه قوای بين المللي) پاسخگوی آن نيست، چه بايد کرد؟ راه حل چيست؟ فايده ای اين دولت و فايده ای حضور قوای بين المللي در افغانستان چيست؟ مهم ترين وظيفه و مسئوليت دولت افغانستان چه مي باشد؟ آيا تامين امنيت مردم و دفاع از جان، ناموس، مال مردم و دفاع از خاک افغانستان اساسي ترين و مهم ترين وظيفه دولت نيست؟
اگر بجای سران حکومت فعلي، حتي چند نفر دزد با غيرت و سر گردنه هم در حکومت مي بودند، لا اقل وقتي که شکم های شان سير و خورجين های شان پر بودند، ديگر بيشتر از آن غيرت و جوان مردی شان اجازه نمي داد، که مردم اين سرزمين را بيشتر از آن رنج و عذاب بدهند، اما متاسفانه امروز وضعيت طوری است، که هر روز عزا و ماتم است. بد تر از همه اين است، که کسي نمي داند چه کسي دوست و چه کسي دشمن است؟ حتي مردم به سران دولت و قوای بين المللي شک دارند؟ اين قضيه مانند قصه معروف، حمام رفتن صبح زود آن نفر است که پاهای گرد کيسه مال، دخل چي، ترافيک، پوليس را ديده بود و وحشت زده فرار مي کرد و به هرکس که مي گفت در حمام کساني را ديده است، که پاهای شان گرد بودند، آن شخص نيز پاهای خود را نشان مي داد و مي پرسيد که آيا پاهای آنها نيز مانند پاهای من گرد بودند؟ حالا در افغانستان نيز متاسفانه پاهای خيلي ها گرد اند، لا اقل در نظر مردم که از هر طرف سيلي و ضربه و تير خورده اند و نمي دانند، که به چه کسي اعتماد کنند و از چه کسي کمک بخواهند، مي ترسند که پاهای او هم گرد باشند.
در چنين اوضاع و احوال، که مهم ترين سئوال اين است که چه بايد کرد که امنيت مردم ملکي تامين شود؟ شايد وقت آن رسيده باشد که مردم در تامين امنيت شان در کنار قوای مسلح افغانستان همکاری کنند و امنيت مناطق مسکوني شان را خود مردم هر منطقه برعهده بگيرد.