تبعيض نژادی در رسانه های جمعي افغانستان
در اواخر ماه اکتبر يعني در يکي از روزهای 29 تا 31 اکتبر که روز دقيق آن يادم نيست، فکاهي را از گرداننده ای تلويزيون خراسان افغانستان آقای حامد قادری شنيدم که دقيقا" چنين گفت :
" اطفال چينايي مجبورند که ماه دو بار فيلمهای وحشتناک را تماشا کنند تا چشمانشان با ديدن اين فيلمها کمي بزرگتر شوند."
بله غربيها مي گويند نيمي از جوکها و فکاهيات واقعيت دارند. به نظر من اين موضوع وقتي جنبه ای قومي و نژادی به خود مي گيرد %100 از دل گوينده با انگيزه ای تبعيض و تحقير گفته مي شود، مخصوصا اينکه گوينده شخصي با سواد و آگاه باشد. حال بايد ديد که جناب آقای قادری يک شخص تحصيل کرده که مسئوليت تلويزيون خراسان را بر عهده دارد ممکن است نا سنجيده و بدون غرض و مرضي چنين فکاهي را نثار چشم تنگان جهان کند؟ سيماي قادری شخص مودب و با کريکتر و ملبس به کت و شلوار و کراوات را از او نشان مي دهد که در کشور کثير الفرهنگ چون ايالات متحده امريکا اقامت دارد و چگونه ايشان چنين فکاهي خطرناک و آغوشته به تبعيض را ادا مي کند و خانم همکارش "ستاره" با خنده های سيکسي اش قهقه مي خندد و از شنيدن آن هردو لذت مي برند!؟
آيا محترم قادری آگاه نيست که در کشورش افغانستان قريب به نيمي از جمعيت آن چهره ای ترکي مغولي دارند و اين فکاهي اش آنها را رنج مي دهد و تا مغز استخوان شان مي سوزاند. از دهها ميليون هزاره و ازبک و ترکمن و ديگر اقوام ترکبار افغاني که بگذريم حتي تعدادی زيادی از هم نژادان خود آقای قادری يعني تاجيکها نيز در افغانستان و تاجيکستان شباهت به ترکي دارند و آنها را نيز ممکن است برنجانند، چه رسد به چيني ها بيچاره که اگر اين فکاهي را مي فهميدند يقينا، تلويزيون خراسان را زير سئوال مي بردند.
بله، حتما، آنهايي که مفهوم چنين حرکات ناميمون را مي فهمند از اينگونه رسانه های نفاق افگن متنفر خواهند شد. حقيقت اين است که من چند روزی بود که برنامه های آن تلويزيون را مي شنيدم و کم کم به برنامه های آن دلگرم مي شدم، ولي با شنيدن اين فکاهي که مرا سخت تکان داد ، برای هميشه ازين تلويزيون خدا حافظي کردم.
قادری مستقيما به من و ميليون ها هموطن خودش که به اصطلاح وی بايد فيلمهای وحشتناک را ببينيم تا چشمان مان بازتر شوند صحبت کرد، چون او به فارسي و به بينندگانش که افغاني است صحبت مي کرد و نه با کدام چيني زبان و يا خارجي.
در هر صورت بگذريم از اينکه او هر روز چند فکاهي داغ و سوزان را نصيب ما مي کند، در طول يک هفته من حتي يک برنامه ای چند ثانيه ای را ازين تلويزيون به اصطلاح خراسان در رابطه با اقوام ترک تبار چون هزاره ها، ازبکها، ترکمن ها، ايماقها، قزلباشها و بياتها نشنيدم. اين نيز خودش دلالت بر سياست کاری و افکار گردانندگان آن شبکه مي کند. اگر آنها با تاريخ خراسان آشنا باشند که يقينا، نيستند، حتما مي دانند که خراسان و مردم با فرهنگ آن دوران خيلي فراتر از آنچه بودند که آنها در تلويزيون شان به تصوير مي کشند.
درحدود 1500 سال که نام کشور ما خراسان بود، اقوام ترک تبار در آن نقش کليدی داشتند. تقريبا بيش از
% 90 اين دوره را ترکان و مغولان بر خراسان حکومت داشتند. آنها نتنها در خراسان بلکه در جهان اسلام از مصر تا هندوستان و چين حکومت مي کردند و در دربار شان زبان و ادب فارسي با اينکه زبان مادری شان نبود رشد و تکامل يافت و در آن دوره خراسان مرکز فرهنگ و علوم و فنون شرق در جهان اسلام به حساب مي آمد و اين کم لطفي خواهد بود که تلويزيوني اين نام را با خود يدک بکشد، ولي چنين انديشه ای تبعيض آميز را عليه اقوام ترک تبار افغانستان و ديگر کشورها داشته باشد.
اين مانند آن است که روزی در سال 1997 نشريه البدر از هلند بدستم رسيد. مديريت آن نشريه را دکتور عبد الحميد تنوير که فعلا رئيس بخش بين المللي وزارت فرهنگ افغانستان است بر عهده داشت. آنرا خواندم که چنين نوشته بود:" اسد الله کشتمند اين جاني پرچمي با قد کوتاه، چشمان تنگ، بيني پهن ... بايد محاکمه شود." من نفهميدم که منظور نويسنده ای آن چه بود؟ آيا اسد الله کشتمند به جرم عضويتش در حزب دموکراتيک خلق و اعمالش بايد محاکمه شود و يا بجر مشخصات فيزيکي اش که دکتور تنوير منتشر کرده است (قد کوتاه، بيني پهن و چشمان تنگ و گوش ...) ؟ اگر به جرم قد و اندامش باشد، در اين صورت بايد نيم مردم جهان را مانند چيني ها و دهها مليت ديگر در خاور دور و سرخپوستان امريکا، همه را نابود ساخت و اين با انديشه ای کثيف هتلر که خود را آريايي معرفي مي کرد و مي خواست جهان ارا از غير آريايي پاک کند، چه فرقي دارد؟ همين سئوال مربوط به آقای قادری نيز مي شود که راجع به نيم جمعيت جهان بطور بسيار اشکار و تبعيض آميز از طريق فکاهي اش توهين مي کند.
افغانستان که ساکنان آنرا دهها قوم و نژاد تشکيل مي دهند و بايد مانند برادر در صلح و دوستي و عدالت و صفا و صميميت در کنار هم زندگي کنند، چگونه توسط رسانه های جمعي به نفاق و شقاق کشانيده مي شوند. علي الخصوص در چنين شرايط و وضعي که ملت ما بايد توسط رسانه ها جمعي بسوی برادری و اتحاد و باهمي تشويق و ترغيب شوند، متاسفانه بر عکس آن انجام مي شود.
نمي دانم قضاوت و نظر شما مهمانان اين وبلاگ چه است؟